صنعت توفیقی است و عرفان توفیقی دیگر. آنطور که پیداست ایرانی ها توفیق عرفان را از دست داده اند و توفیق صنعت را به دست نیاورده اند.
*ما اصولا هیچ تصوری از انسان آینده نداریم همچنانکه تصوری از جهان آینده نداریم.
*در ایران عزيز ما همه چیز با گذشت زمان چنان مورد هجوم و حمله قرار می گیرد که روح خودش را بکلی از دست می دهد. نزول این بلا یا فاجعه را می توان در سرنوشت منقرض شده «کتاب» دید که به گونه ای دیگر در حال رقم خوردن به ابزارهای دیجیتال است.
*
اینطور که پیداست ما شرایط زندگی را برای همدیگر سخت کرده ایم. این دشواری تا قفل شدن می تواند ادامه داشته باشد.
*به وهمی می رویم و با وهمی برمی گردیم. اسم کارمان را هم گذاشته ایم زندگی.
*رابطه سلامت و سعادت تنگاتنگ تر از آن است که فکر می کنیم. در بی سعادتی سلامت نیست و در بی سلامتی، سعادت اولین چیزی است که می گریزد.
*دین برای حفظ آبروی بشر است. خداوند دین را فرستاد تا آبروی بشر محفوظ بماند و اهل دین حافظان ابروی بشریت باشند. حال، اینکه عده ای با خود دین آبروی انسانها را می برند، قطعا ارتباطی با دین ندارد. اینان در حقیقت آبروی خدا را می برند که کارش ستر عیب و حفظ آبروهاست.
*از عمق گوشها کاسته می شود و بر طول زبانها افزوده می شود. آینده، جهان زبان های بی گوش و حرف های شنیده نشده خواهد بود.
*بحران های جاری در رگ جهان، با ادامه شان خون
حیات را پر خواهند کرد و جایگزین خون خواهند شد. روزهایی از جنس خون های سیاه در پیش است.
*پنجه تقدیر را می توان روی صورتها و دست ها و چشم ها دید آنجا که باهم یا تک تک چپ و راست می شوند و آنجا که از پیری پذیرایی می کنند و با مرگ پذیرایی می شوند.
*از قاف عزت فرود می آییم و بر حضیض ذلت متزل می کنیم، تا معلوم شو به عدالت ظلم نكنيم...
ادامه مطلبما را در سایت به عدالت ظلم نكنيم دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : goftogoha بازدید : 38 تاريخ : شنبه 4 تير 1401 ساعت: 15:21